«روز هفتم محرم»
** بــا آنــکــه هــسـت آب تــو جان پـرو ای فرات
**
** دلــــهــــا بـــــود ز آب
تــــــو، در آذر ای فرات
**
**
ســـیــراب از تـــو عــالـــم و انــدر کــنــار تــو **
** جـان داده تـشـنـه خسـرو جـان
پرور ای فرات
**
** بی
مهـریت بس اینکه حسین(ع) تشنه بود و تو
**
** بـودی بـه مـهــر دخـتـر
پـیـغـمـبـر(ص) ای فرات
**
** از
آب، تــــو مــــضــایـــقــه کــــردی و آب داد **
** تـیـر جـفـا بـه حـلـق عـلـی اصـغـر(ع) ای فرات **
** بـا
نــو رَسـان ســاقـی کــوثــر از ایــن عـمــل **
** آتــــش فــکـــنــد? بــه دل
کــــوثـــــر ای فرات **
« شهادت حضرت علی اصغر (علیه
السلام) »
سید رضی الدین علی بن طاووس
طاب مضجعه در ملهوف گوید: « و لما رای الحسین(علیه السلام) مصارعفتیانه عزم لقاء
القوم بمهجته و نادی هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله هل من موحد یخاف الله فینا هل
من مغیث یرجوالله باغاثتنا هل من معین یرجو ما عندالله فی اعانتنا فارتفعت اصوات
النساء بالعویل » چون امام
حسین(علیه السلام) اصحاب و فتیان و
جوانان هاشمیه را کشته و به خون خویش آغشته دید خود
بنفس نفیس عازم میدان جهاد گشته و تصمیم به مبارزات آن قوم گرفت و آواز برداشت و
فرمود هیچ کس باشد که شر دشمنان از حرم رسول خدای دفع کند ، هیچ خدا پرستی باشد که
ما را به فریاد رسد و یاری دهد تا از خدای پاداش نیکو یابد،البته از آن سنگدلان کسی
جواب نداد.در این هنگام صدای حریم عصمت و طهارت به ناله و عویل بلند
شد.
« فتقدم الی باب الخیمة
و قال لزینب ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه فاخذه واومی ء الیه لیقبله فرماه حرملة
بن الکاهل لعنة الله بسهم فوقع فی نحره فذبحه فقال لزینب خذیه » پس
حضرت امام حسین(علیه
السلام) بسوی سرادق جلالت آمده به خواهرش حضرت زینب(سلام الله
علیها) فرمود: کودک صغیر مرا بیاور تا او را وداع بازپسین
کنم. پس آن طفل را گرفت خواست ببوسد، ناگاه حرملة بن کاهل اسدی تیری بینداخت و آن
ناوک بر حلقوم طفل آمده، تمام ببرید.حضرت
امام حسین(علیه السلام) به خواهرش
حضرت زینب(سلام الله
علیها) فرمود بگیر این طفل را« ثم تلقی الدم فلما
امتلاتا رمی بالدم نحو السمآء ثم قال » آنگاه هر دو کف به زیر آن خون گرفت و چون از خون پر شد، به
جانب آسمان فشاند و گفت « و هون علی مانزل بی انه بعین الله » آسان است بر من چند که هدف
سهام این دواهی باشم، چه خداوند این جمله را نگران است.
« قال الباقر(علیه السلام) فلم یسقط من ذلک الدم قطرة الی الارض » حضرت
امام باقر(علیه السلام) میفرماید: از آن
خون قطره ای به سوی زمین باز
نیامد.
«ذکرحکمت بازنگشتن خون گلوی حضرت علی اصغر(علیه
السلام)بسوی زمین»
بعضی گمان کرده اند که علت
باز نگشتن خون حضرت علی اصغر(علیه السلام) این بوده که اگر قطره ای از آن بسوی
زمین باز می گشت، بلا نازل میشد، ولی اینچنین نیست،چرا که افضل و اشرف از
خون گلوی حضرت علی اصغر(علیه السلام) خون گلوی اطهر خود امام حسین(علیه
السلام) بود، بر روی زمین ریختند. خداوند
به جهت امتحان مهلت داد. « انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین » و از روی خذلان
قلیلا از کفر خود متمتع شده عاجلاً بسوط غضب ملک قهار منکوب شدند. « و کاین
من قریة املیت لها و هی ظالمة ثم اخذتها و الی المصیر » و گرنه نزدیک بود از
وقوع این داهیه دهیا و واقعه عظما صرصر قهر الهی یکسره اثر رحمت را محو
کند.
**نـزدیـک شـد بـهم خورد اوضاع
روزگار گردد عیان بـه خلق جهان روز واپسین**
**ذرات کـــائـنــات قـــریـــن فــنــا شــدنـــد چو شد
قرآن مهر،رخش به اسنان کین**
پس به اقتضای حکمت کامله رب
العالمین و از برکت وجود مقدس بقیة الله فی الارضین حضرت زین العابدین (علیه
السلام) آن روز بر آن قوم طاغی، عذاب الهی نازل نشد، بلکه
بدین جهت خون گلوی حضرت علی
اصغر(علیه السلام) و خون جراحات
حضرت علی اکبر(علیه
السلام) و خون قلب حضرت امام حسین(علیه
السلام) که حضرت به جانب آسمان افشاند، به سوی زمین بازنگشت
که ملائکه آسمان در شیشه های بهشتی تحفه و هدیه به سوی جنت بردند.چنانچه در زیارت
چهارم تحفة الزائر وارد است « السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره السلام علیک یا وتر
الموتور فی السموات و الارض اشهد ان دمک سکن فی الخلد و اقشعرت له اظلة العرش و بکی
له جمیع الخلایق و بکت له السموات السبع و الارضون السبع » الزیارة.
(?)
** لیتکم فی یوم
عاشوراء جمیعا تنظرونی **
** کیف استسقی لطفلی فابوا ان
یرحمونی **
« ممانعت ابن سعد از آب
فرات »
به روایت ناسخ التواریخ و
مخزن البکا و وسیلة النجاة و غیر اینها که در روز هفتم محرم، عمربن سعد، بعد از
ورود نامه ابن زیاد میان حضرت امام حسین(علیه السلام) و آب
فرات حایل گشت.
و مفید (علیه الرحمة)
در ارشاد گوید: « ورد کتاب ابن زیاد فی الاثر الی عمر بن سعد ان حل بین الحسین(علیه السلام) و اصحابه و بین الماء فلا یذوقوا منه قطرة کما صنع
بالتقی الزکی عثمان بن عفان » در عقب نامه نخستین که مذکور شد، کتاب دیگر به عمربن سعد رسید که
میان حضرت امام حسین(علیه السلام) و آب فرات
حایل و حاجز باش تا قطره ای از آب نچشد، به کیفر کرداری که با خلیفه تقی زکی عثمان
بن عفان کردند. پس در ساعت عمربن سعد عمرو بن حجاج را با پانصد سوار بر شریعه فرات بگماشت.
« و حالوا بین
الحسین(علیه السلام) و اصحابه و بین الماء ان یستقوا منه قطرة
و ذلک قبل قتل الحسین(علیه السلام) بثلثة ایام
» و فرمان داد
که حسین(علیه
السلام) و اصحاب حسین(علیه
السلام) را از برداشتن آب مانع و دافع باشند و راه به شریعه
نگذارند و این سه روز قبل از شهادت آنحضرت بود.
و ابو مخنف لوط بن یحیی الازدی که از قدماء مورخین امامیه
است و جمع کثیری از علماء رجال به تشیع وی تصریح نموده،چنانچه در نامه دانشوران
ناصری گفته ولی از علامه مجلسی(ره) بس شگفت
است که با کمال تبحر و نهایت فضل وی را در مقدمه بحار در سلک علمای عامه معدود
داشته اند گوید که ابن زیاد نوشت « فانی حللته علی الیهود و النصاری و حرمته علیه و علی اهل بیته »
من
آب فرات
رابر یهود و نصاری حلال کرده ام و بر امام
حسین(علیه السلام) و
اهل بیت او حرام نموده ام.
مؤلف گوید: ای مسلمانان ببینید که هوای ریاست و خودبینی
این خبیث را به چه اندازه مغرور کرده و این بی دین به چه حد از خدا بی خبر شده،
علاوه بر اینکه با امام حسین(علیه السلام) مقاتله میکند، با خدا هم معارضه
مینماید و در احکام دینیه و نوامیس شرعیه با خدا و رسول مقابله و محاربه میکند و
خود را صاحب حلال و حرام قرار میدهد و میگوید من آب
فرات را بر یهود و نصاری و دشمنان دین حلال و بر عترت رسول و ذریه
سیدالمرسلین حرام کرده ام. اف باد بر تو ای دنیا و اف باد بر چنین طاغی بی حیا.
(?)
(?) کتاب وقایع الایّام در
احوال محرّم الحرام، ص???-???.
(?) کتاب وقایع الایّام در احوال محرّم الحرام، ص???-???